دویست سال پایداری

ایرانیان و تازیان (تاریخ)

دویست سال پایداری

ایرانیان و تازیان (تاریخ)

دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست،

دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست،

اسراف در محبت است.

اگر میخواهی همیشه آرام باشی،

دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس.

 اگر کسی را دوست داری که تو را دوست ندارد،

 سعی نکن از او متنفر شوی،

 بلکه سعی کن او را فراموش کنی

 

می شه بعضی ها رو مثل اشک از چشمات بندازی....

می شه بعضی ها رو مثل اشک از چشمات بندازی....

 

اما نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضی ها از چشمات جاری می شه

.....................................................

یکی محبت میکنه یکی ناز.اونی که ناز میکنه همیشه محبت میبینه.

 

اما اونی که محبت میکنه همیشه تنهای تنهاست

......................................

می دونی بازی روزگار چیه؟؟

 

این که تو چشم بذاری من قایم شم .

 

بعد تو یکی دیگه رو پیدا کنی

..................................................

بازی روزگار را نمی فهمم!

 

 من تو را دوست می دارم.

 

تو دیگری را..... دیگری مرا..... و همه ما تنهاییم

......................................

من برای سالها می نویسم

 

سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند

 

 افسوس که قصه مادربزرگ درست بود

 

همیشه یکی بود و یکی نبود

................................

آنقدر آرزو هایم را به گور بردم

 

که دیگر برای جسد خودم هم جایی نمانده است

 

این مطلب را تا اخر بخونید

به نام یگانه عالم هستی

محبت شدیدی که سابق ابراز می کردم

دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو

در دلم روز به روز بیشتر می شود وهر چه بیشتر تو را می شناسم

پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم اشکار می گردد

در قلب خود احساس می کنم که ناچار باید

از تو دور باشم و هیچ گاه فکر نکرده بودم که

شریک زندگی تو باشم زیرا ملاقاتهایی که اخیرا با تو کردم

طبیعت و زمانه پلیدت را اشکار ساخت و

بسیاری از اخلاق و صفات تو را به من شناساند و می دانم

خشونت طبعی و تندخویی تو را بدبخت خواهد کرد

اگر عروسی ما سر بگیردمسلما همه عمر خود را با تو

به پریشانی و بدبختی خواهم گذراند وبدون تو

در نهابت شادکامی طی خواهم کرد در نظر داشته باش که روح من

هیچ گاه به تو رام نخواهد شدو نفرت و کینه ام پیوسته

متوجه توست این نکته را باید در نظر داشته باشی و بدانی

از تو می خواهم انچه را گفتم شوخی و مسخره نکنی وبدانی

این را از صمیم قلب می نویسم

وچقدر تاسف می خورم

باز در سرای دوستی با من باش

و در نهایت نفرت از تو می خواهم که از پاسخ دادن به این نامه خوداری کنی

نامه های تو سراسر

مهمل و دروغ است و نمی توان گفت دارای

لطف و حرارت می باشد به طور قطع بدان که همیشه

دشمن تو هستم و از تو بشدت متنفرم و نمی توان فکر کنم

دوست صمیمی و وفادار تو هستم و به محبت تو دل بسته ام

و حالا یک خط در میان بخوانید